• باسلام خانمی 37 ساله هستم در سال 83 یکبار ازدواج کرده ام و در سال 87 جدا شده ام حدود یکسالی است که با پسری اشنا شده ام که خیلی دوستش دارم و عاشقش هستم و این حس متقابل است و می دانم اونم منو خیلی دوست داره ولی مشکل اینجاست که اون حدود 4/5 از من کوچکتر است و تا کنون ازدواج نکرده است با مادرش در مورد من صحبت کرده و گفته که من قبل ازدواج کرده ام و مخالفتی از جانب خانواده اش نشده ولی خانواده اش نمی دانند که من بزرگتر هستم خودش می گوید برایم اصلا مهم نیست اصلا و دلیل ندارد که خانواده ام از این موضوع اطلاعی داشته باشند اصلا ادم دروغگویی در ضمن نیست من دختر شیطونی بودم و دوست پسرم زیاد داشتم ولی از وقتی با این اشنا شده ام دیگر هیچکی رو نمی بینم ما خیلی با هم بودیم به عبارتی زندگی کردیم هیچ مشکلی بین ما نیست ولی دستش خالیه نمی تونه خونه اجاره کنه من می تونم کمکش کنم با هم خونه بگیریم و بریم سر زندگی ولی میخوام بدون کارم اشتباه نیست نمی خوام برای بار دوم شکست بخورم خودش میگه توی دنیای منی زندگی منی منم همینطورم بدون اون زندگی برام معنی نداره و میمیرم چیکار کنم تو رو خدا کمکم کنید

  • ا سلام عمدتا خانم ها و اقایانی که ازدواج دوم را تجربه میکنن دو دسته هستند 1- چون در ازدواج قبلی به دلیل عدم انعطاف پذیری با همسر در برخورد با مشکلات با همسرشون اختلاف نظر پیدا کرده اند اقدام به طلاق گرفته اند 2- چون در ازدواج قبلی انعطاف پذیری بیشتری داشتند همسر از این انعطاف پذیری سوءاستفاده کرده و از لحاظ ارتباطی و احساسی دچار مشکل شده اند اقدام به طلاق گرفته اند در مورد اول خانم یا اقا به اصطلاح خودشون با دید باز و با تجربه مناسب اقدام به انتخاب همسر کرده اند ولی متاسفانه به علت باورهای اشتباه و ملاک های نادرست قبل از ازدواج و ناآگاهی از حقایق زندگی مشترک با همسرشون اختلاف سلیقه پیدا کرده و به ناچار از هم جدا میشن. این دسته از زوجین چون در ازدواج قبلی به نوعی خودشون را مقصر میدونن عمدتا در انتخاب بعدیشون انعطاف بیشتری از خود نشان داده و سعی میکنن برخی ملاک ها را نادیده گرفته و منعطف تر با ازدواج دوم برخورد میکنن. در مورد دوم چون خانم و اقا چون در رابطه قبلیشون روی ملاک هاشون بیشتر مانور دادن( مثلا براش صداقت مهم بوده و چون خودش بیش از حد صداقت به خرج داده و با یک عملی خلاف از سوی همسر مواجه شده همین کم رنگی باعث بروز اختلاف میشه) و بازم به دلیل ناآگاهی از حقایق زندگی مشترک و به گفته خودشون من ساده بودم با همسرشون دچار مشکل شده و از همسر جدا میشن. این دسته افراد چون در ازدواج قبلی خودشون را قربانی میدونن در رابطه بعدی بسیار هوشیار تر عمل کرده و با برسی های بیشتری ملاک های طرف مقابل را سنجیده و اقدام به ایجاد رابطه جدید میکنن. به عبارتی خلاصه تر در یک طلاق شما یا قربانی هستید یا مقصر( البته از دید خودتون) اگر مقصر باشید تو رابطه بعدی سعی میکنید کمتر سخت گیر باشید اما اگر قربانی باشید در ازدواج بعد همه جوانب احتیاط را در نظر میگیرید. این مقدمه را برای این عرض کردم که ببنید در ازدواج قبلی مقصر بودید یا قربانی( البته از دید خودتون) چون هر کدوم از این دیدگاه ها به هر شکلی میتونه در انتخاب بعدی تاثیر بسزایی داشته باشه. در مورد ملاک سن در پست های قبلی یک مورد مشاوره مشابهی را داشتم. ملاک سن مربوط میشه به هنجارهای فرهنگی و خانوادگی دوطرف. مثلا من یه پسر 22 ساله ام و میخام با یه خانوم 30 ساله ازدواج کنم. خب معمولا در این مورد یک مقدار خانواده ها و جامعه با دید حساس تری برخورد میکنن چون مرز ازدواج از طرف یک نفر هنوز رد نشده و برای یک نفر دیگه داره به انتها میرسه. اینجا خانواده ها بدون در نظر گرفتن سایر جوانب همین سن را بولد میکنن. اما در مورد دیگری شما 32 سالتونه و طرف مقابل 35 سالشه. در این مورد جامعه و حتی خانواده حساسیت کمتری از خود نشون میده چون مرز سنی ازدواج دوطرف ( این مرز سنی را فرهنگ و جامعه ای که فرد در اون زندگی میکنه تعیین میکنه و متغییر هست) گذشته و ملاک های دیگری مطرح میشه. البته این دیدگاه بازم در هرجامعه ای در مورد مرد و زن متفاوته. اگر در جامعه ای زندگی میکنید که مرز سنیتون برای ازدواج گذشته محسوب میشه بهتره که سایر ملاک ها را مد نظر قرار بدید و با گشاده نظری بیشتری اقدام به ازدواج دوم کنید. اما با توجه به جامعه ایران که مرز سنی در مورد خانم ها بیشتر محسوسه چونکه سنتون دوطرف از دیدگاه جامعه شناسانه و روانشناسانه(این دو دیدگاه ملاک ها و دلایل مختلفی داره که مجال بحث نیست) تقریبا رد شده حساب میشه به این مساله توجه نکنید و در این ملاک نظر دوطرف مهم تره هست. اگر خودتون را مقصر و یا قربانی میبینید این دیدگاه را کنار بزارید چون باعث میشه در ازدواج بعدی نقش معکوس را ایفا کرده و دوباره تجربه مشابهی را تجربه کنید اول از هرچیز احتمال تدام رابطه جدید را با درنظر داشتن ملاکهای مشترک برسی کنید. مثلا مردی که تو سن 33 سالگی امکان تامین هزینه مسکن را نداره. کارش مشخص نیست و اگرم کار نکرده تحصیلات بالایی نداره خب باید اول برسی کنید که دلیل این اهمال و ناتوانی چیه؟ شاید این ناتوانی در اینده به جنبه های دیگری سرایت کنه و شاید به دلیل یک ویژگی اخلاقی باشه که شما اون را نادیده میگیرید. کوتاه سخن پیشنهاد میکنم این بار احساس را کنار گذاشته و از دریچه عقل به رابطه جدیدتون نگاه کنید و ببینید میشه به تداومش امید داشت یا نه.

عضویت در خبرنامه ایمیلی

از جدیدترین مراسم های شهر باخبر شوید.

عضویت در خبرنامه پیامکی